جدول جو
جدول جو

معنی تک وین - جستجوی لغت در جدول جو

تک وین
دهان بین، بی اراده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تک گویی
تصویر تک گویی
مونولوگ (Monologue) یا تک گویی در سینما و تئاتر به صحبت طولانی و یک طرفهٔ یک شخصیت در مقام یک کاراکتر اصلی داستان اشاره دارد. این صحبت معمولاً بدون وجود تعامل دیگر شخصیت ها صورت می گیرد و هدف آن نمایش دادن افکار، احساسات، یا تجربیات عمیق شخصیت است.
در سینما، مونولوگ معمولاً در قالب یک تکه طولانی از متن است که توسط یک شخصیت اصلی یا نقش اول اجرا می شود. این مونولوگ می تواند به صورت صریح (شخصیت به طور مستقیم با تماشاگر صحبت می کند) یا به صورت غیر صریح (تفکرها یا خاطراتی که بدون حضور فیزیکی شخصیت در صحنه نمایش داده می شوند) باشد.
مونولوگ ها معمولاً برای نمایش دادن افکار عمیق شخصیت، انتقال اطلاعات به تماشاگر در مورد زمینه داستان، یا برجسته کردن تحولات روانی و شخصیتی شخصیت استفاده می شوند. آنها ممکن است به عنوان ابزاری برای توسعه داستان، شناخت بیشتر شخصیت ها، و یا ایجاد تأملات عمیق تر در مخاطبان عمل کنند.
در مورد سینما، مونولوگ ها ممکن است در قالب یک صحنه طولانی باشند که به تنهایی در اوج نقطه عطف داستان قرار دارد و تأثیر بزرگی بر فهم تماشاگران داشته باشد.
گفتگو با خود که نقطه ی مقابل دیالوگ یعنی گفتگو با یکدیگر است. استفاده از این تمهید آسان و در عین حال مستلزم تجربه و مهارت است.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از تکوین
تصویر تکوین
به وجود آوردن، هستی دادن، آفریدن، احداث کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ته چین
تصویر ته چین
غذایی که از گوشت، ماست، زعفران، تخم مرغ، ادویه و امثال آنکه بین لایه های پلو قرار می دهند، تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
(تَ جَفْ فُ)
هست کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). هست کردن و نو بیرون آوردن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). هست نمودن و در وجود آوردن و پیدا کردن و... اصل آن کون بمعنی بودن است. (غیاث اللغات) (آنندراج). احداث. (اقرب الموارد). ایجاد چیزی که مسبوق به ماده باشد. (از تعریفات جرجانی). آفریدن خدای تعالی موجودات را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کون الاشیاء، ای اوجدها. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) :
اگر تکوین به آلت شد حوالت
چه آلت بود در تکوین آلت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از تکوین
تصویر تکوین
در وجود آوردن، پیدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
اهل فن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ته چین
تصویر ته چین
پلویی که در میان آن قطعات بزرگ گوشت نهاده و پخته باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تک زدن
تصویر تک زدن
دست بر کنار تخته نرد که کعبتین درست بنشیند، هر قسم زدن (عموماً)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکوین
تصویر تکوین
((تَ))
آفریدن، به وجود آوردن
فرهنگ فارسی معین
((تَ))
خوارکی از پلو که در میان آن تکه های بزرگ گوشت یا مرغ نهاده و پخته باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تک سویه
تصویر تک سویه
یک بعدی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تکوین
تصویر تکوین
بوددهی، هستایش
فرهنگ واژه فارسی سره
آفرینش، ایجاد، پیدایش، تشکیل، خلقت، آفریدن، ایجاد کردن، خلق کردن، هستی بخشیدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
Technician
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
technicien
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
প্রযুক্তিবিদ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
fundi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
teknisi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
teknisyen
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
기술자
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
技術者
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
טֶכְנַאי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
तकनीशियन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
технік
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
ช่างเทคนิค
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
technicus
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
técnico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
tecnico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
técnico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
技术员
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
technik
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
Techniker
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
техник
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تکنسین
تصویر تکنسین
تکنیشن
دیکشنری فارسی به اردو